ایلان ماسک شاید ثروتمندترین مرد جهان باشد اما زخمی عمیق از گذشته را با خود حمل میکند که ریشه در رابطه پیچیده و تاریک او با پدرش دارد. مردی که ایلان او را نابغهای در مهندسی اما انسانی «شرور» و وحشتناک توصیف میکند که کودکی او را به کابوس تبدیل کرده بود.
ماجرا از زمانی آغاز شد که ایلان نوجوان تصمیم گرفت برای فرار از فضای مسموم خانه آفریقای جنوبی را به مقصد آمریکا ترک کند. در آن زمان پدر ایلان ماسک با تحقیر به او گفت که «تو احمقی هستی که سه ماه دیگر دست از پا درازتر برمیگردی». اما ایلان نهتنها برنگشت بلکه با خوابیدن در دفاتر کار و تلاشی جنونآمیز امپراتوری خود را بنا کرد تا اشتباه پدر را ثابت کند. ارول ماسک مهندسی برجسته بود که هوش و استعداد فنی را به پسرش منتقل کرد اما در کنار این نبوغ فضایی آکنده از آزار روانی و تحقیر را در خانه حاکم کرده بود.
تأثیر پدر ایلان ماسک بر جاهطلبیهای فضایی
بسیاری از روانشناسان معتقدند که انگیزه بیپایان ایلان برای فتح مریخ و نجات بشریت ریشه در همین آسیبهای کودکی ایلان ماسک دارد. او گویی تلاش میکند دنیایی جدید بسازد که در آن هرجومرج و قوانین بیرحمانه پدرش جایی نداشته باشد و بتواند ارزش خود را به تمام دنیا اثبات کند.
ارول ماسک شخصیتی کنترلگر داشت که حتی در ابراز عشق نیز مانند یک ترمیناتور عمل میکرد و «نه» شنیدن را بلد نبود؛ ویژگی که بعدها در رفتارهای ایلان نیز نمود پیدا کرد. با اینکه سالها از آن دوران میگذرد و ارول ماسک سعی کرده رابطه را ترمیم کند اما ایلان همچنان معتقد است پدرش نقشههای دقیقی برای شرارت دارد و تقریباً هر جنایتی که فکرش را بکنید از دست او برمیآید.



